مهربانی |
الاغ پیر فرصت طلب کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی توی یک چاه بدون آب افتاد .کشاورز هرچه سعی کرد نتوانست الاغ را از چاه بیرون بیاورد .برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجرنکشد،کشاورزو مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را باخاک پرکنند تا الاغ زودتر بمیرد وزیاد زجر نکشد . مردم باسطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را می تکاند وزیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاکها بایستد. روستاییه همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند والاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد. شرح حکایت مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما میریزند وما مثل همیشه دو انتخاب داریم .اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات مارو زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود. "الاغ در روبه رو شدن با یک مشکل (زنده به گور شدن)،به شکل ظاهری آن که تهدید بود توجه نکرد بلکه با رویکرد متفاوت جنبه فرصت آن را یافت و از آن بهره برد
[ یکشنبه 91/11/8 ] [ 4:15 عصر ] [ مهربان ]
الاغ پیر فرصت طلب کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی توی یک چاه بدون آب افتاد .کشاورز هرچه سعی کرد نتوانست الاغ را از چاه بیرون بیاورد .برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجرنکشد،کشاورزو مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را باخاک پرکنند تا الاغ زودتر بمیرد وزیاد زجر نکشد . مردم باسطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را می تکاند وزیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاکها بایستد. روستاییه همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند والاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد. شرح حکایت مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما میریزند وما مثل همیشه دو انتخاب داریم .اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات مارو زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بیازیم برای صعود. "الاغ در روبه رو شدن با یک مشکل (زنده به گور شدن)،به شکل ظاهری آن که تهدید بود توجه نکرد بلکه با رویکرد متفاوت جنبه فرصت آن را یافت و از آن بهره برد [ یکشنبه 91/11/8 ] [ 4:15 عصر ] [ مهربان ]
تو دل یه مزرعه [ سه شنبه 91/10/26 ] [ 7:47 عصر ] [ مهربان ]
مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است. آن مرحوم میفرمایند: پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم، خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند.
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند. یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم. اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست.توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم.آن بچه شرور همه جا را هی میریخت به هم، هی میدید این خوشحال است، ناراحت نمیشود. وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد. ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد. زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش. شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.
“اللهم عجل لولیک الفرج” [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 12:5 عصر ] [ مهربان ]
ا
اگه بهتون بگن سوالای پایان ترم یکی از سخت ترین درسهای زندگیتون لو رفته، چه حالی بهتون دست میده؟
خوشحال میشید، نه؟ تازه علاوه بر سوالها، جوابهاشون و کارنامه ی افرادی که در این امتحان شرکت کرده اند و به همین سوالا پاسخ دادن هم لو رفته.. خداییش خیلی خوبه دیگه.. فقط یه خورده همت میخواد، این سوالا رو هر روز مرور کنیم و خودمون رو برای امتحان آماده کنیم، اون وقت به جای ترس از امتحان، با کله میریم سراغ امتحان.. حالا اگه این وسط یکی قبول نشه، نامردی نیست ؟ اگه با نمره ی عالی قبول نشیم بی انصافی نیست ؟ سوالات امتحان پایان ترم خدای رحیم لو رفته، نمونه ی عملی انسانهایی که به این سوالات جواب دادن هم به وفور موجوده.. بشینیم حساب کنیم ببینیم ما کجای کاریم؟ وجداناً حس میکنم من یکی که توی هر مرحله دارم فقط پاس میکنم.. چقدر مهربونی تو، ای خدای ما آدمای نامهربون [ دوشنبه 91/9/13 ] [ 6:49 عصر ] [ مهربان ]
|
FreeCod Fall Hafez |