ابزار وبلاگ

بهمن 90 - مهربانی

.

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
<
استخاره آنلاین با قرآن کریم


مهربانی

مصاحبه با خدارحم تیغ کار  برادر شهید عبدالکریم تیغ کار

1-  معرفی شهید؟

 شهید عبدالکریم در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. در همان آغاز طفولیت عشق و علاقة خاص به نماز و احکام داشت و به فرامین مقدس اسلام مقید بود همیشه نمازش را سر وقت و در مسجد و به جماعت می خواند و تعصب خاصی نسبت به این مسئله داشت و او کمتر از دیگران حرف میزد و بیشتر پدر و مادر را یاری می داد.

 

2- علاقه شهید؟

شهید عبدالکریم به مسایل مذهبی و مسجد علاقه خاص داشت همیشه در نماز جماعت مسجد صاحب الزمان جنوبی (عج) شرکت می جست و نماز شب و روزه های واجب و مستحبی را به جای می آورد و همیشه به ائمه تأسی و متوسل می شد و علاقه خاص به ابا عبدالله الحسین سرور و سالار شهیدان داشت و وقتی ایام محرم فرا می رسید او سر از پا نمی شناخت و برای برپایی عزای حسین (ع) همراه با دوست شهید عزیز خود (شهید یوسف جاموسی) تا پاسی از شب نسبت به برپایی تکیه اباعبدالله الحسین اقدام می نمودند و دیگر علاقه وافری به امام شهیدان و رهبر معظم انقلاب اسلامی قدس سره داشتند و در آخر وصیت نامه اش قید شده که امام را تنها نگذارید.

شهید عبدالکریم تیغ کار چون دنیا را مانند پلی برای رسیدن به جهان آخرت می دانست و این امر را از سرور و سالار شهیدان در ذهن داشت هیچ وقت خود را متعلق به این دنیا و آرزوهای دنیایی نمی دانست و خود را مشغول آن نمی کرد و او فقط آرزویش رضایت الهی و ملاقات با خدا و همنشینی با ائمه بود و با وجود کمی سن او در این راه جز به شهادت آرزویی نداشت .

 

3- علت رفتن به جبهه؟

وقتی که امام رحمه الله علیه جهاد را واجب کفایی اعلام نمودند. شهید بزرگوار دست از پا نمی شناخت و با وجود سن شانزده سالگی او جهاد را بر خود تکلیف کرده بود، وقتی به بسیج مراجعه می نمود به او جواب رد می دادند ولی او دین خود را به دیگران منتقل می نمود و از این رو مسئولین بسیج مجبور به اعزام شهید عبدالکریم به جبهه نمودند تا او نیز به وظیفة خود عمل نماید و او خود نیز در وصیت نامه اش این امر را قید نمودند که من برای یاری کردن دین و مولایم اباعبدالله به جبهه آمده ام.

 

4ـ فعالیت های شهید ؟

شهید عبدالکریم در زمان انقلاب نونهالی بیش نبود ولی با این وجود چون در آن زمان نونهالان محل در فعالیت های انقلاب خصوصاً راهپیمائی ها شرکت می جستند شهید عبدالکریم نیز در راهپیمائی ها شرکت می جست.

 

5ـ رفتارش با پدر و مادرشان ؟

شهید عبدالکریم به پدر و مادر عشق می ورزید و به ایشان احترام خاص می نمود در مشکلات زندگی همراه و همپایشان بود و با کار کردن بعضی از مشکلات مادی را کمک پدر و مادر حل می نمودند.

شهید عبدالکریم همیشه به ما متذکر می شد که پایبند به مسائل اسلامی و شرعی و انقلابی باشید. نماز را به پا دارید و روزه بگیرید و احترام پدر و مادر را داشته و با همدیگر مهربان باشید و انقلاب را یاری نمائید و پیرو ولایت فقیه و رهبر انقلاب باشید.

شهید عبدالکریم تیغ کار در چندین عملیات با شکوه از جمله والفجر8 ، فکه(پیچ انگیزه)، کربلای4و5 شرکت جسته بود از عملیات فکه که بر می گشت جریان جبهه را از او سؤال کردم. او یک مقدار از عملیات فکه تعریف نمود و ایشان فرمودند قرار بود یکی از گردان ها همراه گردان ما وارد عملیات فکه شوند ولی چون عملیات لو رفته بود تعداد زیادی از همرزمانش در آن عملیات جامانده بودند هر چه از شهید سؤال کردیم فلانی چه شد و آیا از ایشان خبری داری خود را مقید به اسرار نظامی می دانستند و هرگز اسرار آن عملیات را فاش نکردند و فقط ایشان فرمودند که عراقی ها ما را محاصره کرده بودند و به هر شکل بود خودم و چند نفر دیگر که به دلیل گرمای منطقه در رمل ها به خواب رفته بودند از آن مهلکه نجات دادم.امید است که تمام ما ادامه دهندگان راه شهیدان باشیم و همیشه میراث دار شهیدان باشیم نه میراث خوار شهیدان.         

                   والسلام.


[ پنج شنبه 90/11/20 ] [ 2:0 عصر ] [ مهربان ]

مصاحبه با عبدالحسن تیغ کار پدر شهیدعبدالکریم تیغ کار

1ـ دوران کودکی شهید ؟

بفرموده مادر بزرگوار از کودکی نورانی و حالتی معنوی داشته است.

 

2ـ وضعیت تحصیلی شهید ؟

دوران دبستان را در مدرسة شیخ انصاری گذراند. و در دوران تحصیل کلیه مربیان و معلمان رضایت کاملی از اخلاق و رفتار او داشتند.

 

3ـ رابطه اش با والدین ؟

در دوران تحصیل شهید بزرگوار بسیار صبور و فکور بود و رفتارش با والدین بسیار عالی بود اوقات فراغت خود را به بنائی می پرداخت و مخارج تحصیل خواهران خود را به

گردن می گرفت.

 

4ـ عبادت شهید ؟

شهید بزرگوار فعالیت زیادی در مسجد صاحب الزمان جنوبی داشت و نماز و عبادات و فرائض او هیچ گاه ترک نمی شد و هیچ گاه نماز یا روزه ای از او قضا نمی شد و

همیشه پیرو ولایت، رهبر و مکتب قرآن بود.

همیشه در برابر افرادی که توانایی مالی و جسمانی کافی نداشتنداحساس مسئولیت می کرد و سعی در کمک و یاری این چنین افرادی می نمود، همیشه در کارها

منظم و مرتب و وقت شناس بود.

 

5ـ‍ فعالیت های شهید ؟

در بعد از انقلاب فعالیت های خود را در جلسات قرآن مساجد شروع کرده و در دوران دفاع مقدس با اصرار فراوان و گریه و زاری رضایت والدین را جلب می کند و به جبهة

جنگ و دفاع از میهن می پردازد و رشادت های او در دوران دفاع مقدس مشهود بود.همیشه دستورات و نظرات امام را سر مشق زندگی خود قرار می داد و دستورات

امام را انجام می داد.

علت رفتن به جبهه ؟

عشق به امام و دفاع از میهن باعث شد که احساس وظیفه و مسئولیت کند و راهی جبهه شود و به هر نحوی که شده رضایت پدر و مادر را جلب کند و از آنها اجازة

رفتن به جبهه می گیرد. 

7ـ توصیة شهید به خانواده ؟

به برادران و خواهران خود توصیه می کرد که از پدر و مادرم مواظبت کنید و با آنها با رفتار نیکو برخورد کنید و هیچگاه مسجد و جلسات قرائت را ترک نکنید.

 

8ـ نحوة شهادت شهید ؟

شهید عبدالکریم در سال 1365 به مقام شهادت نائل شدند. شهادت عبدالکریم مصادف با تولد برادر کوچکترش حمید بود. در هنگام شهادت عبدالکریم خانوادة شهید از

این امر متأثر ولی در برابر این مشکل و مشکلات دیگری که برای این خانواده پیش آمده بود صبر پیشه می کنند و به خدا توکل می کنند و این امر را سعادت خود و

فرزندشان می دانند.

 

9ـ خاطره ای از شهید ؟

در اوقات فراغت شهید چون وضعیت مالی خانواده چندان خوب نبود شهید عبدالکریم برای تأمین مخارج تحصیلی برادران و خواهرانش به کار می پردازد و خود شهید برای

خواهر خود لباس مدرسه و لوازم تحصیل را فراهم می کند.

در دوران جنگ در حملة رژیم بعثی عراق به دزفول یکی از برادران شهید مجروح می شود و شهید عبدالکریم برادر خود را [برای معالجه]به اهواز منتقل می کند و در

هنگامی که برادر شهید زیر عمل جراحی است، شهید عبدالکریم به کمک و یاری سایر مصدومین و صدمه دیدگان حملة موشک می شتابد و با وجود و خیم بودن حال

برادر خود احساس مسئولیت می کند و به کمک سایرین می شتابد.

 

*مادر شهید دربارة شهادت شهیدش می فرماید:

در روز شهادت شهید قبل از اینکه خبر شهادت ایشان به دست خانواده برسد مادر فرزندش را در خواب می بیند که به مادر می گوید که "مادر جان می خواهم چیزی را

به شما بگویم که امیدوارم ناراحت نشوی."شهید به مادر در عالم خواب می گوید که "مادر جان تیری به پیشانی من اصابت کرده و از طرف دیگر خارج شده" و فردا خبر

شهادت عبدالکریم به خانواده می رسد و خواب مادر تحقق می یابد.


[ سه شنبه 90/11/18 ] [ 8:55 عصر ] [ مهربان ]

 دست نوشته ای ازشهید عبدالکریم تیغ کار

از وقتی که علی  و امیر از من دور شدند دیگر من طاقت ماندن در این دنیا را نداشتم و از این دنیای پر مکر و فریب بیزار شدم و دوست نداشتم که حتی یک لحظه در این دنیا بمانم . علی جان من هم مثل شما دیگر صبر ندارم در این دنیا بمانم و گناه کنم. من هم از آن وقتی که تو از میان ما رفتی راه تو را پیمودم و همچنین تو عبدالامیر ، از وقتی که تو از پیشم رفتی من حرکات شما را انجام می دهم و خصوصیات شما را اجرا می کنم که در تاریخ جاودانه بمانند. امیر جان وقتی که تو را می دیدم همیشه بر لبانت ذکر خدا بود و حتی یک لحظه از عمرت بیهوده نرفت. برادرانم هرگز صحبت های شما را از یاد نخواهم برد.

 

برادر شما عبد الکریم تیغ کار                                 والسلام                    13/2/1365


********************

در مسجد پشت پادگان کرخه، مراسم جشنی بود و چند نفر از شاعران برای ما شعرهایی خواندند و بعضی از براداران مسجد صاحب الزمان(عج) هم در این جشن شرکت کرده بودنداز جمله : سید کاظم علوی، محمدرضا حاتمی، احمد نورالدینی، امیر پلنگچی، آقا رضا سنگری، مسعود مشیری، علی آل کجباف، امیر رمی، حاجی شاحیدر، یوسف جاموسی، صادق حبشی، حسین جلودار، امیر وحدت خواه،سیدرضاعلوی،علیمحمدخروسی و نیز خود من در این مراسم شرکت داشتیم و مراسم خیلی خوبی بود

.

********************

دیشب هوا بارانی بود هر لحظه که می گذشت هوا تاریک تر می شد و رعد و برق شدیدی می زد و تمام تاریکی را روشن می کرد زیر چادر بودیم که باران شدیدی بارید ، چادرمان را آب گرفت و تمام کوله پشتی هایمان خیس شد . به تبلیغات رفتیم و مقداری پلاستیک گرفتیم و روی چادر گذاشتیم و از باران یک مقداری در امان بودیم خلاصه آن روز هم گذشت.

خدایا ، درد دلم را به کی گویم، دوستم که مثل یک برادر بود ، را گرفتی و من هنوز دوست واقعی برای خود پیدا نکرده ام که مثل یوسف باشدکه با او درد دلم را بگویم خدایا کسی را مثل یوسف ندیدم که در کارها با دیگران شریک بود خدایا کسی را ندارم که درد دلم را به او بگویم و تنها یوسف بود که با او درد دل می کردم که یوسف را هم از گلهای دیگر مثل محمد علی زمانی نیا و عبدالامیر آبزاده و مسعود شاحیدر و علی مشتاق و سایر برادران مانند امیر پلنگچی و امیر خرمی انتخاب کردی و دیگر برادرانی مانند اینها ندارم خدایا عمر مرا کوتاه بگردان. من دیگر طاقت دوری بچه ها را ندارم خدایا دوستانم را گرفتی خدایا دیگر قول می دهم که گناه نکنم.

جنگ جنگ تاپیروزی     خدایا خدایا تاانقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

برادران هر وقت که می خواهید گناه نکنید به یاد برادران شهید باشید که چگونه و در کدام مکان بودند. چه چیزهایی از خود را در میان ما گذاشتند


[ یکشنبه 90/11/16 ] [ 7:54 عصر ] [ مهربان ]

دست نوشته ای از شهید تیغ کار - سری 2

هوای بارانی

همین که دیدم هوا ابری است با عجله برای گرفتن گونی زیر چادر، به درب چادر تدارکات گروهان رفتم . او گفت حالا چه وقت آمدن است خلاصه گفت: صبر کنید تا فردا برایتان بیاورم.

من هم به او گفتم : چادر را دارد باد می برد و یکی از بچه ها میلة چادر را گرفته! ، هنوز منتظر بودم و او به من گفت برو به فرماندة گروهان بگو.

من رفتم به او گفتم ، او گفت برو به تدارکات گردان اگر به شما ندادند بگو با من تماس بگیرد من به تدارکات گردان رفتم که ناگهان باد شدیدی وزید و چادر

تدارکات گردان را باد برد و من هم به کمک ایشان چادرشان را درست کردیم و بعد گونی تحویل گرفتم ، دیدم باران گرفت و من هم با عجله در زیر باران به

سوی چادرمان رفتم ، بمحض اینکه رسیدم دیدم هنوز یکی از بچه ها چادر را گرفته بود خودم را به او رساندم ، با لباسهای خیس لوازم را از زیر چادر بیرون

آوردیم و به چادر پهلویی سپردیم و چادر را گذاشتیم زمین و من رفتم یک دست لباس کامل از تدارکات گروهان گرفتم ولی سرما را خورده بودم و تا سه روز

تمام غذا نمی خوردم و پرهیز می کردم و پیش خود گفتم حالا که چیزی نمی خورم پس چرا روزه نگیرم و روزه گرفتم دیدم حالم بهتر شد.

روز دوشنبه تاریخ 9/2/1365 ساعت 6 بعدازظهر


********************

روی یکی از تپه های اردوگاه یک الله کشیده بودند چادر ما هم روبروی آن بود و یادم هست همین چند وقت پیش بود قبل از عملیات والفجر 8 بود که من و

حسن مشیری و علی مشتاق و احمد نور الدینی بر سر آن کوه رفتیم و با هم صحبت کردیم و حال که از چادر بیرون می آیم برای یک لحظه چشمم به آن

کوه می خورد و به یاد برادر شهید علی مشتاق می افتم و وقتی به پشت سرم نگاه میکنم گورهان المهدی را می بینم و به یاد برادر شهید امیر آبزاده

می افتم که یک زمانی امیر و علی پیش ما بودند . آری فردا هم نمی دانیم چه کسی خواهد رفت و من وقتی به آن تپه نگاه می کنم بغض گلویم را می

گیرد و به یاد آن برادران می افتم و با خود می گویم که چه روزهایی را با هم گذراندیم خوشا به حال آنها که رفتند و چراغ محفل را روشن کردند پس بیایم

بسوزیم تا بسازیم .


والسلام شنبه 13/2/1365 ساعت 2 بعداز ظهر بعداز عملات والفجر 8



*******


[ جمعه 90/11/14 ] [ 9:17 عصر ] [ مهربان ]

بسم الله الرحمن الرحیم

با اعزام کاروان نینوا راهی جبهه حق علیه باطل شدیم . همه با شور و شوق وارد ماشین شدیم و به پلاژ رفتیم.

 پس از ستایش خداوند تبارک و تعالی و صلوات و سلام بر رسولش و ائمه طاهرین سلام اللّه علیهم اجمعین و درود بر روان تابناک شهیدان

 کتاب جبهه و جهاد استاد مظاهری برای اینکه بدانیم جبهه یک مکتب و برای ساختن انسان(شاید) مکتبی بهتر از جبهه نباشد.

و ما کان المؤمنون لینفروا کافه فلولا نفر من کل فرقته منهم طائفهٌ لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم لعلهم ینذرون            توبه 122

((چرا از هر طائفه ای جمعی برای جنگی و گروهی دیگر نزد رسول(ص)برای آموختن علم مهیا نباشد؟ تا آن علمی را که آموخته اند پس از بازگشت به قوم خود بیاموزند که شاید قومشان نیز خدا ترس شده و از نافرمانی بر حذر کنند.))

البته این آیه شریفه را به گونه دیگری نیز معنی و تفسیر کرده اند که ظاهراً این معنی بهتر از معنای اولی است و آن است که:

مجاهد باید به جبهه برود، برای این که آنجا مکتبی است تا نشانه های خدا را در جبهه ها ببیند و صفات انسانیت را در وجود خویش تحقق بخشند و آنگاه که از جبهه بازگشتند دیگران را که به جبهه نرفته اند تعلیم دهد و آنها را از (خدا) ‌بترساند و دعوت به حق نماید بنابراین افرادی که به جبهه اعزام شده اند باید معلم و مربی کسانی باشند که به جبهه نرفته اند و به راستی باید این چنین باشد.

جبهه مکتب انسان سازی

در حقیقت یک نفر سپاهی، بسیجی یا ارتشی وقتی به جبهه می رود، 2 کار باید انجام دهد،‌ یکی جهاد اکبر و دیگری جهاد اصغر، یکی مغلوب کردن دشمن و شکست دادن او و دیگری خودسازی و به صفات انسانی در آمدن است. مجاهد باید چنان باشد که صبر و استقامتش در برابر ناملایمات را به ارمغان آورد و صفات ایثار و گذشت را در وجود خود به تحقیق برهاند و صفات رذیله را یکی پس از دیگری از وجود خود بزداید و همانگونه که دشمن را نابود می کند بر نفس امّاره همانطور چیره شود که بر دشمن پیروز شود و هنگام بازگشت " انسان" باز گردد، مربی و معلم و مدیری برای افرادی که به جبهه نرفته اند باشد.

وای به حال کسی که به جبهه رفته است و در باز گشت او تغییر حاصل نشده است و همانند اولش باشد که به جبهه نرفته است یعنی در جبهه رفته باشد و خود را از خود دور نکرده است اگر سیر و سلوک الی اللّه و مکتب طلبگی بیست یا سی سال وقت لازم است تا اینکه آدم ساخته شود مکتب جبهه در مدت زمان پنج یا شش ماه آدم ساخته می شود در صدر اسلام نیز چنین بوده که افراد در مدت بسیار کوتاهی در جبهه ساخته می شوند افرادی در صدر اسلام بودند که متخلق به اخلاق الهی نبوده بلکه صفات اولیه هم نداشته اند ولی جبهه و جنگ، آنها را چنان ساخت که انسان حیران [شده] و تعجّب می نماید که چگونه بشر به این زودی عوض می شود.

 

پنج شنبه/24/7/1364           مهر ماه               اعزام کاروان نینوا


********************

بسم اللّه الرحمن الرحیم

 خدایا پروردگارا از سر گناهانم بگذر و مرا بیامرز خدایا دوستان خوبم رفتند و از ما جدا شدند و حال ما ماندیم و گناهانمان که روز به روز زیادتر می شود و همیشه روز به روز به مرگ نزدیک می شویم و هیچ بفکر حال خویش نیستیم خدایا مرا ببخش و قلبم را همیشه بیاد برادران نگهدار و همیشه خصوصیات برادران شهید را در ذهنم بگذار، که اگر خواستم گناهی انجام دهم خجالت زده باشم و دست بردارم خدایا این  یاران لحظه به لحظه به مرگ نزدیکتر می شوند و الان معلوم نیست که چه کسی در آینده شهید خواهد شد و الان قدر آن کارهایی و زحمت هایشان را که می کشند، قدر آن ناله هایی را که در تاریکی و ظلمانی شب انجام می دهند می دانیم. سعی کنیم که یک لحظه از شهدا و اسرا و مفقودین و مجروحین از یادمان نرود و امیدوارم که همیشه همه ملت ایران بخصوص مردم شهرمان دزفول که این قدر در جبهه شهید دادند و استقامت ورزیدن و فرزندان خود با موشک از دست داده اند، مادران خود را از دست داده اند، بعضی تمام خانواده هایشان شهید شده است. چطور چنین اجازه ای به خود می دهیم که وقتی امام خود می گوید جبهه ها را پر کنید در شهر بمانیم چطور ممکن است جوانان ما به جبهه نروند .

ان شأ اللّه حرم امام حسین را زیارت کنیم و به امید پیروزی رزمندگان اسلام در جنگ خدایا


********************

بسم الله الرحمن الرحیم                                            

بنام او که آفریدگار زمین و آسمانهاست . بنام او که آفرینندة جهان و جهانیان است بنام او که به اخلاصمان خواند.

به نظر شما چرا دعا مستجاب نمی شود؟ در این رابطه بسیار سخن گفته شده ، برادران وقتی دعا مستجاب می شود که صلاح باشد ، وقتی که مستجاب نمی شود شاید صلاح نیست که مستجاب بشود. برادران وقتی دعا می کنید تمام روحتان به خدا باشد و قلبهایتان را به او مطمئن کنید و همیشه به یاد او باشید و یک لحظه ای هم از او غافل نباشید  خداوند خودش می فرماید: شما مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.

خالِصُ الوُرِّ                        در دوستی خالص است.

وثیقُ العهد                        در پیمان استوار است.

نه متکبر و خود خواه و نه خود فروش است و نه حیله گر و مکار.

لاعَیابٌ                            نه عیبجوی مردم است.

ولامُغتابٌ              و نه در پشت سر آنان بد گویی می کند.

لایَفْشَلُ فیِ الشِدّه    در سختی، سستی به او دست نمی دهد.

اگر خشمناک نشود از عدالت منصرف نمی گردد، یاری کننده دین است.

برادران سعی کنید که به دوستانتان محبت کنید و با دیگران مهربان باشید و سعی کنید در پیمانهایی که با هم می بندید استوار باشید و به قول خود عمل کنید. همیشه سعی کنید متکبر و خود خواه و خود فروش برای دیگران نباشید و همیشه سعی کنید ...

همیشه سعی کنید عیبجوی دیگران نباشید و پشت سر دیگران بدگویی نکنید . خداوند در سختی ها سستی را به خود راه نمی دهد، مانند شهید امیر آبزاده در سختیهایتان صبور و پایدار باشید ، سعی کنید عدالت پیشه باشید و یاری کنندة دین اسلام باشید همیشه سعی کنید در کارهایتان و حتی در صحبت کردنتان صبور باشید.

والسلام


[ چهارشنبه 90/11/12 ] [ 9:39 عصر ] [ مهربان ]
<      1   2   3   4      >
درباره وبلاگ

لینک دوستان
<من وآینده من
همفکری
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
منطقه و جهان آبستن حوادث خوش یمن
کلبه عاشقان
جاده بی انتها
دیار عاشقان
مهربانترین
بسم الله العلی العظیم
فرزانگان امیدوار
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال
لحظه های آبی
به یاد دوست
قاصدک
###@جزین@###
به سوی نور
ازهردری-از هر کجا+ فتوبلاگ
ایران ابرقدرت فاتح
پرورش دینی
خداجونم
دل نوشته ها
بیداران...
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
عشق سرخ من
اظهر من الشمس
روح مناجات
مهاجر
مطلب جالب و خواندنی
آفتاب گردون
ان سالهای دوست داشتنی
وسعت دل
اشعار و گفتار
مجله اینترنتی مدیریت
رایان چوب
کــــلبه
نظرمن
افســـــــــــونگــــر
جوان ایرانی
hamidsportcars
قیدار شهر جد پیامبراسلام
پنجره ای رو به سپیدی
سکوت خیس
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
عضویت در بزرگترین گروه یاهو
سایه
بوستـان ادب و عـرفـان قـرآنی : نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قــرآن
چم مهر
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Iranian Universities

مدیریت MIS
لنگه کفش
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
چند لقمه حرف حساب
دل نوشته های یک دختر شهید
بچه مرشد!
سکوت ابدی
ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
کوی عشاق
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بلوچستان
★رنگـــین کمـــون★
هم نفس
وب نوشته مهدی میانجی
سیب خیال
کارشناس ارشد اقلیم شناسی در برنامه ریزی محیطی
چلچراغ شهادت
شربیان، دیار علامه فاضل شربیانی
««««« شب های تهران »»»»»
لباس شخصی
بهشت گمشده کوه پنبه
►▌ استان قدس ▌ ◄
حنا دختری با مقنعه
مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی
پرپر
اتاق دلتنگی
علی داودی
مُهر بر لب زده
کلبه تنهایی
بحرین پاره تن ایران است
نشریه حضور
قطره ای ازدریا
نغمه ی عاشقی
MNK Blog
ادبیات و فرهنگ
محمد جهانی
أنٌ الارض یرثها عبادی الصالحون
خدای نزدیک
۩۞۩ تنهاترین تنها ۩۞۩
رنگین کمان
شوروشعور عشق
کانون فرهنگی شهدا
****شهرستان بجنورد****
مریم و مطهره
ماییم و نوای بی نوایی
دلیل
نظرعشق
» اینجـــــا زنجــان اســت...
چشمـــه ســـار رحمــت
خرید و فروش ضایعات آهن
+O
عشق الهی
مـ یـ ـرابـ عـ ـطـ ـش
عکس های زیبا
گمگشته
ستارگان دوکوهه
♥ ♥ ♥ عشق در کائنات ☺
سروش دل

آوای قلبها...
فریازان ...تویسرکان...همدان faryazan
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
ساعت یک و نیم آن روز
دانشگاه آزاد دزفول
کوسالان
آرشیوی متنوع از مسائل روزمره
@@@نصرت@@@
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
ثانیه های خسته
مرد تنهای شب
دین و جامعه
یادداشتها و برداشتها
اطلاعات عمومی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
ثریای کویر ایران
خاطرات دکتر بالتازار
عشق مشعلدار
پروانگی
کودک ونوجوان
سلمان علی ع
معیار عدل
عیسی طلبه مشهدی
یه دلتنگی-یه دلنوشته-یه عکس-یه عاشق
ققنوس...
رضویّون - دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد
وب سایت شخصی مهران حداد__M.Hadad personal website
دیوانه
xXx رنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
.: شهر عشق :.
مهربان
سردار بی سنگر
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
پیامنمای جامع
رویاهای خیس
اردبیل بهشتی پنهان
طــــــــــلــــــــبـــــه شــــیـــــــطـــــون
بوی سیب
@@@این نیزبگذرد@@@
بادصبا
راز رسیدن به شادی و سلامتی
یاربسیجی
جاده مه گرفته
ܓღ فـــرقــ بــیــنـــ عـشــقــ و دوسـت داشــتــنــ
ریحانه
ܓ✿تبسمـــــیـ بهـ ناچارܓ✿
رباتیک
روستای چشام
باران انتظار
حق وباطل تیغی دولبه
جــــــــــــــــوک نـــــــت
عکس های عاشقانه
منتظر مفرد مذکر غایب
شیخا
آزاد
مهاجر
سالار
مطالب جالب
واژه های انتظار
امید مهربانی
دوستدار علمدار
ســــــــــــــ ا مـــــ ع ســـــــــــــ و م
سیاوش پورارمزد
همسردوم
هگمتانه
عشق بی هدف... ! دیوانگی - عشق واقعی... ! دریافتنی
ابـــــــــــرار
محمدمبین احسانی نیا
علمدارمظلوم
نور اهلبیت (ع)
ستاره سهیل
انســان ِ جــــ ـاری
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن
سراب
گــــــــــروه باستــــــــانشنــــاسی
عطر یاس
غزل عشق
بازگشت نیما
پارسی نامه
مژده ی فتح...
نمکستان
*آوای دوستی.....*
طرح واژه
ریحانة المصطفی
آموزشی - مذهبی
جوجولی
خون شهدا
راهیان
زیر باران (ابیات و اشعار برگزیده)
حرف های تنهایی
بچه های خدا
خوش آمدید
قافیه باران
من.تو.خدا
جنبش انصار ولایت شهرضا
شبستان
حرم الشهدا
دل شکســــته
برو تا راحت شی
علوم و معارف اسلام
برادران شهید هاشمی
شهیدشاعری
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
یامهدی
به‌دونه
تنها هنر
طراوت باران
سعادت نامه
آدمکها
بوی بارون
کلبه تنهایی
روشن تر از خاموشی
پایگاه آماده سازی آزمون دکترای مدیریت
love story
S&N 0511
(کوروش کبیر)kabir kourosh web
نسیم یاران
زندگی شیرین
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
ابهر شهر خانه های سفید
عشق
آوای انتظار
ترانه ی زندگیم (Loyal)
ختم قرآن ، ختم صلوات --- توشه آخرت
جزتو
@@@باران@@@
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
مصطفی
آشیانه سخن
سازمان بسیج اساتید استان تهران
انتظار
زشت است بی تو زندگی زیبای عالم
مهاجر
میم.صاد
بهشت بهشتیان
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
ساحل عشق
یه روز خوب میاد...
free_all
دریچه....
انجمن علمی کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه پیام نور شهرضا
آزاد شو
اواز قطره

شــــیشــه ی نازک دلتنــــــــــــــــــگی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
رونوشت//دریچه ای به سوی حقیقت ها//یادداشت های احمد ترابی زارچی
یک قدم تا ظهور
الف - دزفول
رویای بارانی
گل همیشه نازم
تـــــــکـــبـــیــر
جیغ بنفش در ساعت 25
عاشقانه
نفس
ستاره طلایی
آن دنیا13
گذری به نام امام نقی علیه السلام
شاره کم سنه
ماه و مهــــــــــــــر
فانوس 14
جایی برای خنده وشادی و تفریح
همه هستیم
جوان امروزی
غروب آرزوهـا
حدیث نفس
شهید شلمچه
عاشق روح الله
شمیم یاس
خیبری ها
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نور
عاشقانه
ایران مارکت
گلابی نباشیم!
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
لنده، سلیمان شهرویی
امانات شهدا
مرگ عاشق
فتوبلاگ ریحانه 91
شاخابه عشق
حسبان نخستین روزنامه گردشگری ایران ویژه نامه شهر جدید پردیس
✖√ناگفته های دختر تـ❤ـنها √✖
سیرت پیشگان
دختر و پسرای ایرونی
شاه تور

موضوعات وب
امکانات وب

بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 154212

.

.

فال امروز


FreeCod Fall Hafez

http://www.samenblog.com/uploads/t/tagvim/43400.jpg